بهراد عزیزم 1فروردین پابه 10 ماهگی گذاشتی و1روز قبل از اینکه سال تحویل بشه برای اینکه میخواییم بریم شمال، عید دیدنی به کرج خونه مامان پروانه و بابا بزرگت رفتیم 1.2 روز هم اونجا موندیم ولی از شب اول تب کردنت واسه دندونت شروع شد....و شب فرداش برای اینکه هممون خونه دایی وحید دعوت بودیم برگشتیم تا اونجا بریم و خوش گذشت ولی تو حالت خوب نبودو من همش ناراحت بودم و هیچی هم جز شیر منو نمیخوردی ،نگران گرسنگیت بودم ولی همش شربت استامینوفن واسه پایین اومدن تبت میدادم و میخوابیدی، اون شب کل مسیر رو بابا و دایی اکبر برای پیدا کردن ژل دندونی برای بی حس کردن دندونت گشتن ولی پیدا نشد تا اینکه برگشتیم و ظهر فرداش که میشد 3شنبه اول عید ...